پریاپریا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

... پریاگلی ♫♫♫♫

دعای روزهشتم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین. خدایا روزیم کن در آن ترحم بر یتیمان و طعام نمودن بر مردمان و افشاء سلام و مصاحبت کریمان به فضل خودت اى پناه آرزومندان.
18 مرداد 1390

بدون عنوان

16/5/90 ساعت 7 بعد از ظهر از سر گرسنگی و تشنگی و کندی گذر زمان تصمیم می گیریم ، از خونه بزنیم بیرون و یه دوری بزنیم تا احساس تشنگی کمتر اذیتم کنه تو مسیر به هر ماشینی که از جفت مون رد می شه دست تکون می ده و به قول خودش با عمو ا بای بای کردم اااااااااا. بهش می گم مامان عیبه ، این کارو نکن ، این که عمو نیست ؟ می گه ، پس کیه ؟ آقائه ؟ مامان با آقائه بای بای کردم . . .    ١٧/٥/٩٠  ساعت  ١٢:٤٥ بابامحسن رفته دانشگاه ، منم مجبور می شم آژانس بگیرم برم دنبال پریا ، راننده منتظرم می مونه تا برم پریا رو بردارم بیارم ، وقتی داریم برمی گردیم به سمت خونه هی ازم می پرسه : این عمو ه کیه ؟ - این...
17 مرداد 1390

بی نهایت سؤال و پرسش

  حدود ساعت یک ( دقیقاً دو ساعت و نیم قبل ) دماسنج اتاق پریا رو بردم تو آفتاب گذاشتم دمای هوا رو  اندازه بگیرم ؛ ده دقیقه بعد که برگشتم دماسنج بخت برگشته ی بی چاره ترکیده بود و خونش به اطراف  پاشیده شده بود .  شما تصور می کنین واقعاً دمای هوا همین اندازه است که کارشناس هواشناسی داره اعلام می کنه( 44 درجه ی سانتی گراد )؟ و حالا تصورش رو بکنید که چقدر سنگینه روزه گرفتن تو این هوای گرم !   16/5/90 ساعت 7 بعد از ظهر از سر گرسنگی و تشنگی و کندی گذر زمان تصمیم می گیریم ، از خونه بزنیم بیرون و یه دوری بزنیم تا احساس تشنگی کمتر اذیتم کنه تو مسیر به هر ماشینی که از جفت مون رد می شه ...
17 مرداد 1390

دیروز و امروز !

16/5/90 ساعت 6:30بعد از ظهر بهش می گم برو بابایی رو بیدار کن بگو بیا بازی کنیم ( می ره و مثل اینه که صداش از یه جای دور ضعیف و بی رمق به گوش می رسه ) بابایی بیدار شو .... ( صداش واضح تر میاد و با صدای بلندتری داره صحبت می کنه ) بابا محشن بیدار شو ... ، چه قدر می خوابی _حالا محسن بیچاره شب قبلش شبکار بوده و به خاطر  این که از طرف خود شرکت براشون . . .   16/5/90 ساعت 6:30بعد از ظهر بهش می گم برو بابایی رو بیدار کن بگو بیا بازی کنیم ( می ره و مثل اینه که صداش از یه جای دور ضعیف و بی رمق به گوش می رسه ) بابایی بیدار شو .... ( صداش واضح تر میاد و با صدای بلندتری داره صحبت می کنه ) بابا محشن بیدار شو ... ، چه قدر م...
17 مرداد 1390

دعای روزهفتم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین. خدایا یارى کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و برکنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم کن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان.
17 مرداد 1390

ايجاد عادات سالم

( برای کودکان 2 تا چهار ساله ) كودك چهار ساله‌ي كنوني شما   كودك شما در حال دريافت همه پيغامهاي تغذيه‌ي شما است. در اينجا راههايي براي تقويت عادات خوب مطرح مي‌شوند: • اگر كودك شما هنوز به ميل خود شير و آبميوه را سر مي‌كشد، او را از اين عادت بيندازيد. در اين سن، مايعات را بايد در حالت نشسته و تنها وقتي كه به آنها داده شود بنوشند. آبميوه را با نصف آب رقيق كنيد، اگر اين كار را كم كم انجام دهيد كودكتان اصلا متوجه تفاوت نخواهد شد. • چيپس و شيريني را به جاي مصرف روزانه به‌عنوان خوراكي‌هاي گاه به گاهِ استثنايي مصرف كنيد. به جاي آنها، هميشه لقمه‌هاي سالم را در دسترس داشته باشيد، مثل قطعات ...
16 مرداد 1390

عکسای نازگلم

چند روز پیش تعدادی از عکسای پریا رو از طریق آنلاین به یکی از همین سایت های چاپ عکس سفارش دادم که امروز حوالی ظهر به دستم رسید .  پریا گلم چنان با خوشحالی و ذوق می گفت دست گل عمو ( آقای پست چی )درد نکنه ، دست گلش درد نکنه . و با کلی ذوق و شوق همشون رو یکی یکی رو زمین چید و نگاه شون کرد . بعدش هم به زور ازش گرفتم اونم نزدیک بود قهر کنه   که یه جوری ذهنشو منحرف کردم و فورا عکسا رو برداشتم   ...
16 مرداد 1390

مرغ گم شده !

دیشب من و بابا محسن یکی پای کامپیوتر و اون یکی پای فوتبال ، تا نیمه شب بیدار بودیم ، پریاگلی که راحت نمی تونست نفس بکشه ( بینیش کیپ شده بود ) هم بعد از یک عملیات ناموفق که می خواستیم قطره بریزیم تو بینیش به جمع دو نفره ی ما پیوست و خلاصه خانواده کامل شد ، حالا بماند نیمه شبی چه قدر به قول خودش بازی و شادی _ که شامل بدو بدو ، بپر بپر ، از سر و کول بالا رفتن و ... _ کرد و ما رو نذاشت بخوابیم تا بعد از اذان صبح  ، کله ی صبح ( ساعت 8  ) من بدبخت فلک زده ی . . .  رو از خواب بیدار کرده می گه : مامان مرغم کجاست ؟ آخه پدر آمرزیده ، آدم چی بگه بهت ؟ ما هم بعد از کلی گشتن مرغشو تو آشپزخونه تو سبد لباس شویی...
16 مرداد 1390

دعای روز ششم ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ. خدایا وا مگذار مرا در این روز در پى نافرمانیت روم و مزن مرا با تازیانه کیفر و دور و برکنارم بدار از موجبات خشمت بحق احسان و نعمتهاى بى‌شمار تو اى حد نهایى علاقه و اشتیاق مشتاقان.
16 مرداد 1390