ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد دل رمیــده ما انیـــس و مونــس شــد نگارمن كه به مكتب نرفت وخط ننوشت بغمـزه مسئـله آمــوز صـد مُـدرّس شـد ببــوی او دل بیـمار عاشقــان چـو صبــا فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد محمد امین(ص) به مرز چهل سالگی رسیده بود. او هر ساله اوقاتی از سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حرا (كوهى در شمال مكه) به عبادت پروردگارش می گذرانید ... آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود كه محمد در غار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، حس غریبی او را به خود فرا می خواند، حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک سو و شعف و سبکبالی از سوی دیگر، ناگهان دگرگونی ای مرموز در فضای پیرامون خویش ...