تلاش برای از پوشک گرفتن پریا !
دیروز چهار شنبه 11/8/1390
برای اولین بار به صورت کاملاً جدی سعی کردم پوشک رو ازت بگیرم خیلی محکم و با اراده و با هم کاری مهد تصمیم گرفتیم بدون پوشک بری و اونجا مسئول تون هر پونزده تا بیست دقیقه یه بار ببردت دست شویی ،
ساعت یازده و نیم که اومدم دنبالت هنوز کاری نکرده بودی و _ به قول خودت _ خاله مریم با اظهار این که دخترت خیلی لجبازه و گفته که برای دست شویی بهش گفتی میرم خونه انجام می دم تو رو سپرد به من و ازم قول گرفت که پوشکت نکنم ، منم وقتی رسیدیم خونه ازت پرسیدم دست شویی داری ؟ شما هم جواب دادی : نه !
ولی هنوز لباسمو در نیاورده بودم که دیدم شلوارت خیسه !!!!!!!!!!!!
و باقی ماجرا این که تا شب تو هی جیش کردی و این ور و اونور خونه رو نجس کردی و من به خاطر این که ضعف نشون ندم پوشکت نکردم تا شب که خوابت برد و تو خواب پوشکت کردم .
حالا نمی دونم که پروژه شکست خورده یا راه نجاتی هست ؟
به هر حال تصمیم گرفتم این دو روز ( روز پنج شنبه و جمعه ) همون برنامه ی خودمون که بعد از ظهرا میومدیم تو حیاط و یه دو ساعتی پوشکت رو در میاوردم رو انجام بدم تا روز شنبه که دوباره بسپرمت به دست خاله مریم ، چون هر چی باشه اون تجربه ی عملیش بیشتر از منه ،
تازه قول یه شیرینی دست و حسابی رو هم بهش دادم تا ببینم چی می کنه .