پنج روز از تولد پریاگلی گذشته بود که بعد از آزمایش خونی که ازش گرفتن بهمون اطلاع دادن که زردی پریا گلی بالاست ( بالای 16) و برگه ی بستری اونو گذاشتن تو دستمون. من خیلی بی قراری می کردم خیلی دلم می سوخت هم برا پریا هم برا خودم؛ از بیمارستان خسته شده بودم ، مدت زمان زیادی رو تو دوران بارداری تو بیمارستان گذرونده بودم و تصور نمی کردم به همین زودی مجبور بشم دوباره خارج از زمان ملاقاتی تو بخش های اون سرکنم . ولی قسمت چیز دیگه ای بود ؛ به خودم دلداری می دادم که فرداش مرخصش می کنن ولی فرداش هم بعد از این که آزمایش گرفتن دکتر اجازه نداد بریم خونه و ما سه روز تو بیمارستان موندیم . این سه روز هم به من و هم به پریاگلی خیلی سخت گذشت ؛ ولی خدا روشکر...