عید علی ...
سلام
روز پدر بر همه ی پدران مبارک
با عرض شرمندگی به خاطر تاُخیر
انشاالله که زیر سایه ی مرتضی علی (ع) همیشه سایه ی سر فرزندانتون باشید ؛ و اون حضرت رو الگوی خودتون در تمام شئون زندگی قرار بدید چه در داخل خونه ( با همسر و قرزند-ان ) و چه در خارج از خونه ( با مردم دور و نزدیک ).
شعر زیبایی رو انتخاب کردم که هم خوش آهنگ بود و هم ساده ؛ شعری که خودم همیشه خیلی ازش خوشم میومد و هر از گاه می رفتم سراغشو با صدای بلند زمزمه می کردم .
امیدوارم شما هم خوشتون بیاد .
نیمه های شب و سرمای شدید
گوش شب ، ناله ای از دور شنید
دل به درد آمده ای ، می نالید
دست بر پشت و کمر می مالید
گاهی از درد، به خود می پیچید
گاه از پرده ی دل ، ناله کشید
سلام
روز پدر بر همه ی پدران مبارک
با عرض شرمندگی به خاطر تاُخیر
انشاالله که زیر سایه ی مرتضی علی (ع) همیشه سایه ی سر فرزندانتون باشید ؛ و اون حضرت رو الگوی خودتون در تمام شئون زندگی قرار بدید چه در داخل خونه ( با همسر و قرزند-ان ) و چه در خارج از خونه ( با مردم دور و نزدیک ).
شعر زیبایی رو انتخاب کردم که هم خوش آهنگ بود و هم ساده ؛ شعری که خودم همیشه خیلی ازش خوشم میومد و هر از گاه می رفتم سراغشو با صدای بلند زمزمه می کردم .
امیدوارم شما هم خوشتون بیاد .
نیمه های شب و سرمای شدید
گوش شب ، ناله ای از دور شنید
دل به درد آمده ای ، می نالید
دست بر پشت و کمر می مالید
گاهی از درد، به خود می پیچید
گاه از پرده ی دل ، ناله کشید
مگر این بود زن حامله ای
بی پرستاری و بی قابله ای
*
دردزا ، بر کمرش سخت گرفت
پشت و پهلوی ورا ، درد گرفت
گویی از خون جگر ، لخت گرفت
نیمه شب ، سوی حرم رخت گرفت
جان پناه خوشی از بخت گرفت
پرده ی کعبه در آن وقت گرفت
تا مگر ، پرده ز کارش گیرد
دست حق آید و ،بارش گیرد
*
گفت ای با خبر از ، راز دلم
ای خدای من و ، دمساز دلم
مهر تو ، بارقه انداز دلم
بر سر کوی تو ، پرواز دلم
شنوی از کرم آواز دلم ؟
دست تو ، پرده زن ساز دلم
سهل کن عارضه ی مشکل من
بار بردار ، ز روی دل من
*
در پنــــــــــاه حرمت آمده ام
به امیـــــــــد کرمت آمده ام
بـــــر در محترمت آمده ام
بــــــه بساط نعمت آمده ام
خسته از بـــار غمت آمده ام
شرح غم ، تا دهمت آمده ام
شب تاریک مرا روشن کن
سهل بر من ، خطر زادن کن
*
من که نه ماهه زن حامله ام ،
بی پرستارم و ، بی قابله ام
درد افکنده به تن ، زلزله ام
تنگ شد از غم دل حوصله ام
در دل افکنده چنین ولوله ام
مگر از درد تو سازی ، یله ام
زایمان را ، تو به من آسان کن
درد سنگین مرا ، درمان کن
*
نصفه شب ، بسکه ز دل زاری کرد
از دل و دیده ، گهر باری کرد
کــــردگارش ، ز کرم یاری کرد
عوض قابله ، غمخــواری کرد
حق از او ، خوب نگه داری کرد
مهــــــربانی و ، پرستــــــاری کرد
داد در خلوت کعبه ، راهش
شد حرم منزل و زایشگاهش
*
شب او یکسره با درد گذشت
با دل زار و رخ زرد گذشت
آن شب دل سیه سرد گذشت
شب بر آن درد کش فرد گذشت
بر سرش هر چه شب آورد ، گذشت
هر چه آن درد بر او کرد ، گذشت
تا که شب رفت و سحرگاه رسید
آن مه نوسفر از راه رسیـــــــد
*
زآسمان ، کوکب بختش پر زد
بر دل ظلمت شب ، آذر زد
چون هما بر سر کعبــــه پر زد
چتر نوری سر آن (مادر ) زد
وه چه فال خوشی آن اختر زد
پیک اقبال رسید و در زد
قدمش گفت : مبـــارک بــادا
بر سرش تــــــــاج تبارک بادا
*
نغمه ی مرغ سحر ، از یک سو
شادی رکن و حجر از یک سو
کعبــه در رقص نگر ، از یک سو
بانگ تکبیر پســـــر ، از یک سو
مادرش کرده ببــر ، از یک سو
نشر آن تازه خبــــر ، از یک سو
همه گفتند : علـــــــی آمده است
مظهر لم یزلــــــی آمده است
*
فاطمه بنت اسد ، شیری زاد
شیـــــر غران جهان گیری زاد
دست بر قبضه ی شمشیری زاد
عقل کل ، صاحب تدبیری زاد
پور آورد ، ولی پیری زاد
بهر مردان خــــدا ، میری زاد
آری آن میـــــر ، امیر عرب است
شیر یزدان و ، خـــدای ادب است
*
شد برون فاطمه از خانه ی عشق
مست و مخمور ، ز پیمانه ی عشق
شمع حق را شده پروانه ی عشق
می کند فخر، به دردانــــــه ی عشق
بردش جانب کاشــــانه ی عشق
بوسه زن ، بر لب جانــــانه ی عشق
تا مگر غنچه ی لب بـــــــاز کند
معجز عیســـــــــــــوی آغاز کند
*
چون که دیدند ، زنــــــان عربش
وان مباهات و نشاط و طــــربش
خوش دویدند ، همـه از عقبش
تا بپرسند ، ز حــــــــــالات شبش
شب تنهایــــــــی و درد و تعبش
زاد چـــــــون ؟ این پسر نوش لبش
روی نیکوی علـــــی را دیدند
بهر تبـــریک ، رخش بوسیدند
*
جشن فرخنده ی میلاد علی است
دل ما خوش ، همه با یاد علی است
کعبـــــــــه زایش گه آباد علی است
حرم حق ، دل آبــــــاد علی است
خلق را چشم به امداد علی است
دل ما شــآد به ارشاد علی است
چشم ما روشن از این مولود است
بر همه عید علی ، مسعود است
*
مبداء خلق ، وجود علی است
هستی و بود ، ز بود علی است
هر چه بینیم ، نمود علی است
خلق ، محتاج به جود علی است
مرق حق ، گرم سرود علی است
اسجدو ، رمز سجود علی است
ظاهراً آدم اگر مسجـــــــــود است
باطناً ، سجده بدین مولــــود است
*
کشتی بحر نجات است ، علــــی
چشمه ی آب حیاط است ، علــِی
اصل خیر و برکات است ، علـــی
معنی صوم و صلات است ، علـــی
چه رفیع الدرجات است ، علــــی
جمع اضداد صفات است ، علــِی
ها علــــــــی ٌ بشرٌ کیف بشــــــــر
ربّه فیه تجلــــــــــــــــــــی و ظهر
*
چارده قرن تمام است علــــــی
بر همه خلق امام است علـــــی
صاحب کوثر و جام است علـــــی
شهره ی خاص و عوام است علـــــی
مهر بام و مه شام است علـــــی
من چه گویم ، که بنام است علـــی
نام او ، نام خــــدای ازلی است
اسم اعظم به خـــدا نام علـــی است
*
یا علـــی خلق همه مست تواند
به وجـــــود آنده از هست تواند
چشم ها دوخته بر دست تواند
تو بلندی و ، همه پست تواند
عاشقان واله و دل بست تواند
عارفان ، طالب پیوست تواند
ما چو پروانه ، تو شمع مایی
مایــــه ی گرمی جمع مایی
*
یا علـــی دست من و دامن تو
چشــم دارم به رخ روشن تو
خوشه چینم ، به سر خرمن تو
سرمه ام خاک سم توسن تو
حـــــــــرم عشق بود ، مدفن تو
آرزوی دل من ، دیـــــدن تو
نــــا امیدم مکن از درگاهت
نظری کن ، به فقیــر راهت
( مرتضی جندقی )