پریاپریا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

... پریاگلی ♫♫♫♫

عید علی ...

1390/3/28 17:16
488 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

روز پدر بر همه ی پدران مبارک

 

با عرض شرمندگی به خاطر تاُخیر

انشاالله که زیر سایه ی مرتضی علی (ع) همیشه سایه ی سر فرزندانتون باشید ؛ و اون حضرت رو الگوی خودتون در تمام شئون زندگی قرار بدید چه در داخل خونه ( با همسر و قرزند-ان ) و چه در خارج از خونه ( با مردم دور و نزدیک ).

شعر زیبایی رو انتخاب کردم که هم خوش آهنگ بود و هم ساده ؛ شعری که خودم همیشه خیلی ازش خوشم میومد و هر از گاه می رفتم سراغشو با صدای بلند زمزمه می کردم .

امیدوارم شما هم خوشتون بیاد .

 

نیمه های شب و سرمای شدید

گوش شب ، ناله ای از دور شنید

دل به درد آمده ای ، می نالید

دست بر پشت و کمر می مالید

گاهی از درد، به خود می پیچید

گاه از پرده ی دل ، ناله کشید

سلام

 

روز پدر بر همه ی پدران مبارک

 

با عرض شرمندگی به خاطر تاُخیر

انشاالله که زیر سایه ی مرتضی علی (ع) همیشه سایه ی سر فرزندانتون باشید ؛ و اون حضرت رو الگوی خودتون در تمام شئون زندگی قرار بدید چه در داخل خونه ( با همسر و قرزند-ان ) و چه در خارج از خونه ( با مردم دور و نزدیک ).

شعر زیبایی رو انتخاب کردم که هم خوش آهنگ بود و هم ساده ؛ شعری که خودم همیشه خیلی ازش خوشم میومد و هر از گاه می رفتم سراغشو با صدای بلند زمزمه می کردم .

امیدوارم شما هم خوشتون بیاد .

 

نیمه های شب و سرمای شدید

گوش شب ، ناله ای از دور شنید

دل به درد آمده ای ، می نالید

دست بر پشت و کمر می مالید

گاهی از درد، به خود می پیچید

گاه از پرده ی دل ، ناله کشید

مگر این بود زن حامله ای

بی پرستاری و بی قابله ای

*

دردزا ، بر کمرش سخت گرفت

پشت و پهلوی ورا ، درد گرفت

گویی از خون جگر ، لخت گرفت

نیمه شب ، سوی حرم رخت گرفت

جان پناه خوشی از بخت گرفت

پرده ی کعبه در آن وقت گرفت

تا مگر ، پرده ز کارش گیرد

دست حق آید و ،بارش گیرد

*

گفت ای با خبر از ، راز دلم

ای خدای من و ، دمساز دلم

مهر تو ، بارقه انداز دلم

بر سر کوی تو ، پرواز دلم

شنوی از کرم آواز دلم ؟

دست تو ، پرده زن ساز دلم

سهل کن عارضه ی مشکل من

بار بردار ، ز روی دل من

*

در پنــــــــــاه حرمت آمده ام

به امیـــــــــد کرمت آمده ام

بـــــر در محترمت آمده ام

بــــــه بساط نعمت آمده ام

خسته از بـــار غمت آمده ام

شرح غم ، تا دهمت آمده ام

شب تاریک مرا روشن کن

سهل بر من ، خطر زادن کن

*

من که نه ماهه زن حامله ام ،

بی پرستارم و ، بی قابله ام

درد افکنده به تن ، زلزله ام

تنگ شد از غم دل حوصله ام

در دل افکنده چنین ولوله ام

مگر از درد تو سازی ، یله ام

زایمان را ، تو به من آسان کن

درد سنگین مرا ، درمان کن

*

نصفه شب ، بسکه ز دل زاری کرد

از دل و دیده ، گهر باری کرد

کــــردگارش ، ز کرم یاری کرد

عوض قابله ، غمخــواری کرد

حق از او ، خوب نگه داری کرد

مهــــــربانی و ، پرستــــــاری کرد

داد در خلوت کعبه ، راهش

شد حرم منزل و زایشگاهش

*

شب او یکسره با درد گذشت

با دل زار و رخ زرد گذشت

آن شب دل سیه سرد گذشت

شب بر آن درد کش فرد گذشت

بر سرش هر چه شب آورد ، گذشت

هر چه آن درد بر او کرد ، گذشت

تا که شب رفت و سحرگاه رسید

آن مه نوسفر از راه رسیـــــــد

*

زآسمان ، کوکب بختش پر زد

بر دل ظلمت شب ، آذر زد

چون هما بر سر کعبــــه پر زد

چتر نوری سر آن (مادر ) زد

وه چه فال خوشی آن اختر زد

پیک اقبال رسید و در زد

قدمش گفت : مبـــارک بــادا

بر سرش تــــــــاج تبارک بادا

*

نغمه ی مرغ سحر ، از یک سو

شادی رکن و حجر از یک سو

کعبــه در رقص نگر ، از یک سو

بانگ تکبیر پســـــر ، از یک سو

مادرش کرده ببــر ، از یک سو

نشر آن تازه خبــــر ، از یک سو

همه گفتند : علـــــــی آمده است

مظهر لم یزلــــــی آمده است

*

فاطمه بنت اسد ، شیری زاد

شیـــــر غران جهان گیری زاد

دست بر قبضه ی شمشیری زاد

عقل کل ، صاحب تدبیری زاد

پور آورد ، ولی پیری زاد

بهر مردان خــــدا ، میری زاد

آری آن میـــــر ، امیر عرب است

شیر یزدان و ، خـــدای ادب است

*

شد برون فاطمه از خانه ی عشق

مست و مخمور ، ز پیمانه ی عشق

شمع حق را شده پروانه ی عشق

می کند فخر، به دردانــــــه ی عشق

بردش جانب کاشــــانه ی عشق

بوسه زن ، بر لب جانــــانه ی عشق

تا مگر غنچه ی لب بـــــــاز کند

معجز عیســـــــــــــوی آغاز کند

*

چون که دیدند ، زنــــــان عربش

وان مباهات و نشاط و طــــربش

خوش دویدند ، همـه از عقبش

تا بپرسند ، ز حــــــــــالات شبش

شب تنهایــــــــی و درد و تعبش

زاد چـــــــون ؟ این پسر نوش لبش

روی نیکوی علـــــی را دیدند

بهر تبـــریک ، رخش بوسیدند

*

جشن فرخنده ی میلاد علی است

دل ما خوش ، همه با یاد علی است

کعبـــــــــه زایش گه آباد علی است

حرم حق ، دل آبــــــاد علی است

خلق را چشم به امداد علی است

دل ما شــآد به ارشاد علی است

چشم ما روشن از این مولود است

بر همه عید علی ، مسعود است

*

مبداء خلق ، وجود علی است

هستی و بود ، ز بود علی است

هر چه بینیم ، نمود علی است

خلق ، محتاج به جود علی است

مرق حق ، گرم سرود علی است

اسجدو ، رمز سجود علی است

ظاهراً آدم اگر مسجـــــــــود است

باطناً ، سجده بدین مولــــود است

*

کشتی بحر نجات است ، علــــی

چشمه ی آب حیاط است ، علــِی

اصل خیر و برکات است ، علـــی

معنی صوم و صلات است ، علـــی

چه رفیع الدرجات است ، علــــی

جمع اضداد صفات است ، علــِی

ها علــــــــی ٌ بشرٌ کیف بشــــــــر

ربّه فیه تجلــــــــــــــــــــی و ظهر

*

چارده قرن تمام است علــــــی

بر همه خلق امام است علـــــی

صاحب کوثر و جام است علـــــی

شهره ی خاص و عوام است علـــــی

مهر بام و مه شام است علـــــی

من چه گویم ، که بنام است علـــی

نام او ، نام خــــدای ازلی است

اسم اعظم به خـــدا نام علـــی است

*

یا علـــی خلق همه مست تواند

به وجـــــود آنده از هست تواند

چشم ها دوخته بر دست تواند

تو بلندی و ، همه پست تواند

عاشقان واله و دل بست تواند

عارفان ، طالب پیوست تواند

ما چو پروانه ، تو شمع مایی

مایــــه ی گرمی جمع مایی

*

یا علـــی دست من و دامن تو

چشــم دارم به رخ روشن تو

خوشه چینم ، به سر خرمن تو

سرمه ام خاک سم توسن تو

حـــــــــرم عشق بود ، مدفن تو

آرزوی دل من ، دیـــــدن تو

نــــا امیدم مکن از درگاهت

نظری کن ، به فقیــر راهت

( مرتضی جندقی )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بهانه
28 خرداد 90 9:55
با کلیک بر روی لینک زیر عضو تالارهای گفتمان بهانه شوید http://www.bahaneh.net/user_register_inv.php?invitor=43217&code=535755373ad5662