کلامی چند از دکتر بزرگوار علی شریعتی
"زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید :
به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟
دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمیخواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست"
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.
انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد.
خدایا چگونه زندگی کردن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم .
تهمت و دروغ را دشمن سفارش میدهد و منافق میسازد و عوام فریب پ
خش میکند وعامی انرا میپذیر.
خدایا شهرت منی را که میخواهم باشم قربانی منی را که: میخواهند باشم نکند.
انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی
بیشتری می کند.
انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است.
خداوندا من با تمام کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری.
هر کس بد ما به خلق گوید
ما چهره دل نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هردو دروغ گفته باشیم
خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟
هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم . . .
یه مرداب برای بدست آوردن یه نیلوفر سالها میخوابه تا آرامش نیلوفر به هم نخوره پس اگرکسی رو دوست داری برای داشتنش حتی شده سالها صبر کن
بزرگترین اقیانوس آرام است آرام باش تا بزرگترین باشی
خوش به حال مسافركش هاي ميدان آزادي / هر روز آزادانه فرياد ميزنند/ آزادي، آزادي.