کودکی یادت بخیر.... فقط به خاطر خودم
کودکی یادت بخیر
یاد آن دوران خوب
یاد آن روزی که بود
اسب من یک شاخه چوب
روی اسب چوبی ام
می نشستم شاد شاد
با دو پای کو چکم
می دویدم مثل باد
می نشستم در چمن
پیش یاس و یاسمن
شاپرک ها می شدند
یار و همبازی من
توی تابستان گرم
می دویدم سوی آب
مثل ماهی می شدم
وقت بازی توی آب
در زمستان های سرد
روی برف کوچه ها
گرم بازی می شدم
در کنار بچه ها
کودکی یادت بخیر
یاد دنیای خیال
یاد آن دوران که من
می پریدم با دو بال
در خیالم می شدم
چون کبوتر شادمان
می گشودم بال و پر
در میان آسمان
کودکی! با تو دلم
می شد از غم ها رها
پس دوباره پر بزن
تا کنار من بیا
کودکی ! عکس تو را
می گذارم توی قاب
کودکی ! شاید تو را
من ببینم توی خواب
کودکی ! روی لبم
غنچه های خنده است
شادی دوران تو
توی قلبم زنده است
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی